
هرآنچه که باید از قله دماوند بدانید

در میان رشتهکوههای پرشکوه البرز، قلهای ایستاده که نهتنها بلندترین نقطه ایران است، بلکه جایگاهی افسانهای در دل تاریخ، فرهنگ و طبیعت کشور دارد؛ قله دماوند؛ این کوه آتشفشانی خاموش، با ارتفاعی حدود 5610 متر از سطح دریا، نماد پایداری و سربلندی ایران زمین است و در بسیاری از روایتهای اسطورهای، اشعار فارسی و حتی متون مذهبی ردپایی از آن دیده میشود.
قله مرتفع ایران صرفاً یک مقصد کوهنوردی نیست؛ بلکه نمادی از هویت ملی، غرور فرهنگی و پیوند انسان با طبیعت است. همین اهمیت تاریخی، فرهنگی و زیستمحیطی باعث شده تا روز ۱۳ تیر در تقویم رسمی ایران به عنوان روز ملی دماوند ثبت شود؛ روزی برای پاسداشت این سرمایه طبیعی و فرهنگی بیهمتا.
در این مقاله از سایت وینگو، به بهانه بزرگداشت این روز، نگاهی جامع خواهیم داشت به جایگاه دماوند در اسطورهشناسی، تاریخ، ادبیات، دین و فرهنگ ایران؛ سپس به تاریخچه کوهنوردی بزرگترین قله خاورمیانه خواهیم پرداخت.
دماوند در اسطورهشناسی ایرانی
دماوند نهتنها بلندترین قله ایران، بلکه یکی از پررنگترین عناصر در اسطورهشناسی ایرانی است؛ کوهی که در ذهن و زبان ایرانیان، همواره با مفاهیم قدرت، مقاومت، روشنایی و عدالت گره خورده است. در متون کهن، دماوند فقط یک پدیده طبیعی نیست، بلکه یک موجود زنده، ناظر و الهامبخش است؛ کوهی که اسطورهها در آن زندهاند.
کوهی برای زندان شَر
یکی از مهمترین و مشهورترین روایتها در اسطورهشناسی ایرانی، داستان ضحاک است؛ پادشاهی ستمگر با دو مار بر دوش که برای بقای خود، مغز جوانان ایرانی را خوراک مارها میکرد. در شاهنامه فردوسی، پس از قیام کاوه آهنگر و فریدون، ضحاک شکست میخورد. اما به جای آنکه کشته شود، به فرمان فریدون، در کوه دماوند زنجیر و زندانی میشود؛ کوهستانی که قدرت سرکوب ظلم و نگهداری از شر را در دل خود دارد:
که این بسته را تا دماوند کوه
ببر همچنان تازیان بیگروه
مبر جز کسی را که نگزیردت
به هنگام سختی به بر گیردت
در برخی روایتهای عامیانه آمده است که هنوز هم صدای نالههای ضحاک از دل کوه دماوند شنیده میشود، و اگر روزی این زنجیر بگسلد، ظلم بار دیگر جهان را فرا خواهد گرفت. این افسانه، نماد پیروزی نور بر تاریکی و عدالت بر استبداد است.
اسطوره جانفشانی برای ایران
یکی از کهنترین و تأثیرگذارترین روایتهای اسطورهای که با کوه دماوند پیوند خورده، داستان جانفشانی آرش کمانگیر است؛ پهلوانی که با پرتاب تیری از فراز دماوند، مرز ایران و توران را تعیین کرد و جانش را در راه میهن فدا کرد. این داستان در منابع کهن ایرانی چون آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، شاهنامههای متأخر منظوم، و متون زرتشتی مانند «مینوی خرد» آمده است. مهمترین روایت از آرش، چنین است:
در زمان پادشاهی منوچهر، پس از جنگی سخت میان ایران و توران، دو طرف تصمیم میگیرند صلح کنند، به شرطی که مرز میان دو کشور توسط پرتاب تیری از سوی یک ایرانی تعیین شود.
آرش، پهلوان بزرگ ایران، داوطلب میشود و از بالای کوه دماوند تیر را پرتاب میکند. تیر از فراز رشتهکوههای البرز میگذرد و پس از یک روز کامل پرواز، در کنار رود جیحون (در آسیای مرکزی) فرود میآید. پس از پرتاب، آرش جان میسپارد یا در هوا محو میشود. این روایت، دماوند را به عنوان نقطه آغاز فداکاری و مرز حافظ ایرانزمین معرفی میکند.
کوه مقدس و جایگاه ایزدان
در باورهای باستانی ایرانیان، کوهها جایگاه ایزدان و فرشتگان بودند و دماوند در این میان از قداستی خاص برخوردار بوده است. در برخی منابع، این کوه همانند هُرا (Harā Bərəzaitī) کوه افسانهای اوستایی معرفی شده که خورشید از پشت آن طلوع میکند. برخی محققان معتقدند که این کوه در اوستا با نام هرابرزیتی (به معنای کوه بلند و مقدس) همذات پنداری شده است.
در نگاه زرتشتی، کوهها محل سکونت امشاسپندان و مراقب انسانها هستند؛ و دماوند، به عنوان بلندترین کوه، نمادی از پیوند میان زمین و آسمان تلقی میشود.
محل تجلی حقیقت و سیمرغ در عرفان ایرانی
در ادبیات عرفانی و اسطورههای ایرانی، کوه دماوند نهتنها نماد بلندی و استقامت است، بلکه جایگاه تجلی حقیقت، عرفان و بیداری معنوی نیز تلقی شده است. برخی از متون عرفانی، با الهام از اسطورههای کهن، از این کوه بزرگ به عنوان جایگاه یا محل فرود سیمرغ (مرغ اسطورهای و نماد حقیقت مطلق) یاد کردهاند.
تاریخ و دماوند
کوه دماوند، در بلندای خود، نهتنها نظارهگر هزاران سال از تمدن ایران بوده، بلکه در برهههای حساس تاریخ، نقشی واقعی و استراتژیک ایفا کرده است. حضور این کوه عظیم در متون تاریخی، سفرنامهها و گزارشهای جغرافیدانان، نشان از اهمیتی فراتر از یک کوه آتشفشانی دارد؛ دماوند مرز، نماد، و دروازهای میان طبیعت و سیاست در تاریخ ایران بوده است
منابع تاریخی کهن
نخستین اشارههای تاریخی به دماوند را میتوان در متون پهلوی (دوره ساسانی) یافت. در متن پهلوی (بُندَهِش)، از کوههایی بلند سخن به میان میآید که مأوا و پشتوانهی سرزمین ایران هستند. اگرچه دماوند بهصراحت نام برده نمیشود، اما بسیاری از پژوهشگران همچون کریستینسن و ژاله آموزگار، باور دارند که اشاره به کوه بلند مشرق با ویژگیهای این قله تطبیقپذیر است.
در دوره اسلامی، این کوه در آثار جغرافینویسانی چون ابن فقیه همدانی در مختصر البلدان، اصطخری در مسالک و ممالک و مقدسی در (احسنالتقاسیم) دیده میشود. این نویسندگان، این قله را جزئی از ناحیه قومس و طبرستان توصیف کردهاند و اغلب آن را مرزی میان نواحی شمالی (دریای خزر) و مناطق مرکزی ایران معرفی میکنند.
سنگر مقاومت در برابر مهاجمان
در تاریخ سیاسی ایران، دماوند بهویژه در دورههای تهاجم عربها، مغولها و ترکمانان، همواره پناهگاه نیروهای مقاومت و استقلالطلب بوده است.
- در قرن دوم هجری، پس از حمله اعراب به ایران، بسیاری از خاندانهای محلی و بازماندگان اشراف ساسانی، به کوهستانهای البرز پناه بردند و از پایگاههایی چون دماوند، به جنگ چریکی علیه خلیفه عباسی پرداختند.
- آلباوند، یکی از خاندانهای محلی مستقل در دماوند و مازندران بود که تا قرن ششم هجری در منطقه حضور داشت و تا حدی تداومدهنده سنتهای پیش از اسلام شمرده میشدند.
- در دوره صفویان و افشاریه، مسیرهای صعودی و گردنههای دماوند، بهعنوان مسیرهای عبور سپاه یا مکانهای استراتژیک برای دیدهبانی نظامی ثبت شدهاند.
دماوند در سفرنامهها و گزارشهای تاریخی
کوه دماوند، نهفقط در منابع ادبی و اسطورهای، بلکه در متون سفرنامهای و جغرافیایی نیز همواره نقشی پررنگ و برجسته داشته است. از قرون میانه تا دوره معاصر، مسافران، جغرافیدانان، دیپلماتها، شرقشناسان و حتی شاهان ایرانی که از مناطق شمالی عبور کردهاند، توصیفهایی زنده و جذاب از این کوه بر جای گذاشتهاند. این توصیفها نهتنها چشمانداز طبیعی آن را ثبت کردهاند، بلکه نشاندهندهی تصویر ذهنی و نمادین این کوه در فرهنگ ایران در دورههای مختلف نیز هستند.
آثار جغرافیدانان مسلمان قرون میانه
در قرون سوم تا ششم هجری، جغرافیدانان بزرگی همچون اصطخری، ابن حوقل، مقدسی و یاقوت حموی در آثار خود از دماوند یاد کردهاند. برای مثال، در کتاب (مسالک و ممالک) اصطخری، دماوند یکی از مرزهای طبیعی و فرهنگی بین قومس و طبرستان معرفی شده است. او مینویسد:
دماوند کوهی است بزرگ و سختسرد، که مردمان آن ناحیه، گرمابههای طبیعی از دل آن ساختهاند…
همچنین یاقوت حموی در معجمالبلدان از دماوند به عنوان مأمن و پناهگاه مردمان در برابر حملات تاریخی یاد میکند و آبوهوای آن را ستایش میکند.
دماوند در سفرنامههای اروپایی قرن 18 و 19
در دوران قاجار و اوایل پهلوی، تعداد زیادی از سیاحان اروپایی که به ایران سفر کردهاند، از قله دماوند بهعنوان یکی از شگفتیهای طبیعی ایران یاد کردهاند. این توصیفها معمولاً از نگاه غربیها به شرق بوده، اما حاوی اطلاعات جغرافیایی، زیباییشناختی و حتی سیاسی نیز هستند.
جورج ناتانیل کرزن، دیپلمات و نویسنده انگلیسی در سال 1892، در کتاب معروف خود دربارهٔ ایران، قله را اینگونه توصیف میکند:
کوه دماوند، این ستون عظیم از یخ و آتش، چون نگهبانی ساکت در شرق تهران ایستاده است. این کوه نماد استقامت و انزوای شکوهمند ایران است.
او همچنین به اهمیت سیاسی و روانی دماوند برای ایرانیان اشاره کرده و آن را بخشی از غرور ملی میداند.
در اوایل قرن 19، آنسهلوت، سفرنامهنویس فرانسوی، در سفر به شمال ایران، وقتی برای اولین بار دماوند را از دور میبیند، مینویسد:
هیچ چیز نمیتواند عظمت دماوند را از دور توصیف کند. گویی کوهی است که به آسمان تکیه زده و دل ابرها را شکافته است.
مرز فرهنگی و اقلیمی
کوه دماوند، تنها یک مرز جغرافیایی یا طبیعی نیست، بلکه همواره در تاریخ ایران، مرز و گذرگاه تمدنها، فرهنگها و اقلیمهای متضاد بوده است. این کوه بهمثابه یک دیوار عظیم طبیعی، دو اقلیم متفاوت (نیمهخشک مرکزی و معتدل خزری) و همچنین دو حوزه فرهنگی مهم ایران یعنی منطقه ری و طبرستان (مازندران) را از هم جدا میکرده است.
مرز اقلیمی: گذرگاه دو ایران
از نظر اقلیمی، دماوند در منطقهای واقع شده که میان دو نوع آبوهوا قرار دارد:
- در جنوب دماوند (شهرستان دماوند، فیروزکوه، تهران): اقلیم نیمهخشک کوهستانی با تابستانهای گرم و زمستانهای سرد
- در شمال دماوند (آمل، رینه، لار): اقلیم معتدل خزری با بارندگی فراوان، مههای مداوم و پوشش گیاهی انبوه
این تفاوت شدید آبوهوایی باعث شده که جغرافیای انسانی، کشاورزی، پوشاک، خوراک و حتی سبک معماری دو سوی دماوند نیز متفاوت باشد. برای نمونه:
- در دامنه جنوبی، خانهها بیشتر خشتی یا سنگی هستند و ذخیرهسازی آب اهمیت دارد
- در دامنه شمالی، خانهها چوبی و شیروانیدارند تا باران و رطوبت را بهتر تحمل کنند
این تضاد طبیعی، از دیرباز موجب شکلگیری دو فرهنگ زیستمحیطی مستقل شده است که تا امروز نیز پابرجاست.
مرز زبانی و فرهنگی
از نظر زبانشناسی و فرهنگی، دماوند در مرز بین زبان فارسیِ معیار و زبان مازندرانی (طبری) قرار دارد. مردم شمالی واقع در این کوه، بهویژه در مناطق رینه و لاریجان، هنوز هم به گویشهای مازندرانی با واژگان خاص و ساختار نحوی متفاوت صحبت میکنند. در حالیکه مردم جنوب دماوند، بیشتر فارسی معیار یا گویش تهرانی را به کار میبرند.
حتی در افسانهها، ضربالمثلها، ترانههای محلی و جشنهای فصلی، تفاوتهای فرهنگی محسوسی بین شمال و جنوب دماوند وجود دارد. برای نمونه:
- در مازندران، جشنهای مربوط به برداشت برنج، جشن (نوروز بل) و آیینهای آیینی کوهپیمایی به قله مانند نذر رفتن به امامزاده هاشم یا امامزاده قاسم رایج است
- در جنوب دماوند، جشنهای کوچنشینی، تعزیهخوانی در دامنهها و جشنهای سنتی کوچ عشایر به دشت لار رایجتر است
مرز سیاسی و نظامی تاریخی
در طول تاریخ، دماوند نهتنها مرز طبیعی، بلکه مرز امنیتی و نظامی نیز بوده است. در بسیاری از دورههای اسلامی، مرز میان طبرستانِ مستقل و ایرانِ خلافتزده از دامنههای این کوه عبور میکرد. مثلاً:
- طاهریان، صفاریان و سامانیان برای ورود به مازندران باید از دماوند عبور میکردند و معمولاً با مقاومت مردم منطقه روبرو میشدند
- اسپهبدان مازندران از این کوه بهعنوان مرز دفاعی خود بهره میبردند
به همین دلیل بسیاری از قلعهها، دژها و سنگرهای طبیعی در نزدیکی مسیرهای صعود به دماوند ساخته شدهاند، از جمله قلعه ملک بهمن و قلعه لار.
بازتاب در متون تاریخی و جغرافیایی
در نزههالقلوب اثر حمدالله مستوفی، دماوند با عنوان مرز میان دیلمان و ری معرفی شده است. همچنین در تاریخ طبرستان اثر ابناسفندیار، به دفعات از این قله مرتفع به عنوان دروازه ورود به طبرستان یاد میشود.
در کتاب فرهنگ مردم دماوند (حسن عمیدی)، اشاره شده که اهالی این کوه خود را در تعارض همزمان با دو فرهنگ تهران شهری و مازندرانی کوهنشین میبینند و همین دوگانگی باعث شکلگیری هویت محلی خاص دماوندی شده است.
دماوند در ادبیات فارسی
کوه دماوند، با قامت برافراشته و هیبت اسطورهایش، در طول قرون متمادی، الهامبخش شاعران، نویسندگان و اندیشمندان فارسیزبان بوده است. در ادبیات کلاسیک و معاصر فارسی، این قلهی افسانهای نه فقط به عنوان یک عنصر طبیعی، بلکه بهعنوان نماد مقاومت، آزادی، استقامت، و روح ملی ایرانیان ظاهر شده است.
دماوند در شعر کلاسیک فارسی
در شعر کهن فارسی، دماوند حضوری مستقیم و گاه نمادین دارد. یکی از برجستهترین نمونهها، در شاهنامه فردوسی است. همانطور که در بخش اسطورهشناسی اشاره شد، فردوسی ضحاک را پس از شکست، در اعماق این کوه زندانی میکند:
بیآورد ضحاک را چون نوند
به کوه دماوند کردش به بند
دماوند در شعر سبک خراسانی و عراقی
در آثار شاعران سبک خراسانی، دماوند کمتر به صورت مستقیم آمده، اما در برخی نسخهها از کسایی مروزی و منوچهری دامغانی اشارههایی به کوههای البرز و قله مرتفع آن دیده میشود.
برای مثال منوچهری میگوید:
گهی ز البرز گویند و گهی از دماوند
فلک چون گوی غلطان است بر دست زمانه
قله دماوند در شعر دوره مشروطه؛ نماد خشم علیه استبداد
شاید تأثیرگذارترین و مشهورترین سروده درباره دماوند، شعری باشد از ملکالشعرای بهار با عنوان ای دیو سپید پای در بند!. بهار در این شعر، این کوه را به عنوان نماد مقاومت ملت ایران در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی به تصویر میکشد. شعر بهار نه تنها تصویر هنری از کوه است، بلکه مانیفستی سیاسی در قالب شعر است:
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بگرفته به ابر، چهر دلبند
و در بیتهای بعد، بهار از دماوند میخواهد که خشم نهفته در درون خود را بر سر دشمنان ایران فرو ریزد:
تو دهبان سرزمین مایی
بشکن تو سبوی ظلم و استبداد
این شعر تا امروز نیز یکی از برجستهترین نمونههای ادبیات مقاومت در ایران بهشمار میرود و در کتابهای درسی، جشنوارههای ادبی و آثار پژوهشی ادبیات فارسی بارها تحلیل شده است.
دماوند در ادبیات معاصر و شعر نو
در دوران معاصر، شاعران نوپرداز نیز به دماوند پرداختهاند. برای مثال:
نیما یوشیج
نیما که خود اهل مازندران و زادهی یوش است، در بسیاری از اشعارش از مناظر طبیعی شمال ایران یاد کرده، هرچند مستقیم به این قله نپرداخته، اما کوههای البرز به عنوان زبان طبیعت و صدای ملت ساکت در اشعار او حضور دارند. در شعر معروف ققنوس نیز اشاره به آتش و خاکستر، نماد دماوند خاموش را در خود دارد.
احمد شاملو
در شعر شاملو، کوه بهعنوان یادآور صلابت و سکوتِ سرشار از گفتار به کار رفته است. هرچند شاملو کمتر به دماوند به صورت مشخص اشاره دارد، اما در شعرهایی مانند در آستانه و ابراهیم در آتش، مفهوم کوه، سکوت و شجاعت به صورت استعاری بیان میشود.
سهراب سپهری
سهراب در نگاه عارفانه و زیباشناسانه خود، بیشتر به عناصر طبیعت اشاره میکند. در شعر صدای پای آب از حضور کوهها به عنوان تکیهگاه معنوی انسان یاد میکند، که این قله ایرانی نیز در میان آنهاست:
و کوه دماوند
در چشم ما
سایهای بود از ابهام روشن
دماوند در دین و کتب دینی
کوه دماوند، علاوه بر حضور پررنگ در اسطورهها و تاریخ ایران، در باورهای دینی و متون مذهبی ایرانیان نیز بازتاب یافته است. هرچند در متون دینی رسمی اسلامی (مانند قرآن یا احادیث معتبر) نام دماوند بهصورت صریح نیامده، اما در منابعی چون ادبیات تفسیری، روایات عامیانه، متون زرتشتی، و آثار عرفانی، دماوند جایگاهی ویژه پیدا کرده و بهعنوان نماد قدرت، پناهگاه مؤمنان، و نشانهای از آفرینش الهی در نظر گرفته شده است.
دماوند در متون زرتشتی
در آیین زرتشتی، کوهها از نظر کیهانی و معنوی اهمیت فراوان دارند. در متن پهلوی بُندهِش (Bundahishn)، کوههای بلند بهویژه کوهی به نام هَرابرزَیتی (Harā Bərəzaitī) که جایگاه ایزدان و خورشید است، بهعنوان ستون جهان معرفی میشود. برخی پژوهشگران چون کریستینسن و ژاله آموزگار معتقدند که این کوه اسطورهای، با دماوند تطبیقپذیر است.
در بندهش آمده است:
خورشید هر بامداد از پشت هرابرز برآید و در پس آن نهان شود.
-بندهش، فصل 11
ویژگیهایی مانند ارتفاع بسیار زیاد، مقدس بودن، و نقش محوری در نظم کیهانی، همگی نشان از همانندی میان دماوند و هرابرز دارد.
همچنین در متون زرتشتی، کوهها محل نبرد اهریمن با نیروهای اهورایی هستند، و کوهی چون دماوند میتواند نماد پیروزی روشنایی بر تاریکی باشد؛ درست همانند داستان زندانی شدن ضحاک در آن، که در دوره اسلامی بازتولید شده است.
نخستین صعود ثبتشده به دماوند
طبق تحقیقات مستند، اولین فردی که صعود به به این قله را گزارش کرده، شخصی به نام ابودلف کازرونی، جغرافیدان و جهانگرد قرن چهارم هجری است. در سفرنامه او آمده که از کوه عظیمی به نام دماوند در شرق ری بالا رفته و از دود و بخار گوگردی در قله سخن گفته است.
او مینویسد:
در قله کوهی، سنگها گرم بودند، و بویی همچون گوگرد از آن برمیخاست…
اگرچه این گزارش با جزئیات فنی امروز مطابقت ندارد، اما بسیاری آن را نخستین شهادت تاریخی از رسیدن یک انسان به قله دماوند میدانند.
صعودهای بعدی در دوران صفویه تا قاجار
در دوره صفویه، به دلیل تمرکز حکومت بر مناطق مرکزی و کاهش اهمیت طبرستان، گزارش خاصی از صعودها در دست نیست. اما در دوره قاجار، ناصرالدینشاه در سفر خود به مازندران، تلاش کرد تا از دامنههای دماوند بالا رود؛ هرچند خودش تا قله نرفت. او در یادداشتهایش از این قله به عنوان کوه سپید و پرغرور یاد کرده است. در همین دوره، اولین کاوشهای علمی توسط دیپلماتها و شرقشناسان اروپایی آغاز شد.
نخستین صعودهای علمی ثبتشده
یکی از نخستین صعودهای علمی و مستند به دماوند، توسط تیسفوند، زمینشناس فرانسوی در قرن نوزدهم انجام شد. او بههمراه تیمی از همراهان ایرانی، موفق به صعود به قله شد و درباره ویژگیهای آتشفشانی این قله تحقیقاتی منتشر کرد.
در سال 1857 میلادی، سِر ویلیام تیلور تامسون، زمینشناس بریتانیایی، نیز از صعود خود گزارش داده و تخمین ارتفاع قله را با دقت قابل توجهی اعلام کرده است.
شکلگیری کوهنوردی مدرن در ایران
با تأسیس باشگاههای کوهنوردی ایران در دهه 1320، صعود به این قله وارد مرحلهای تازه شد. اولین گروه رسمی کوهنوردان ایرانی که بهطور مستند به قله رسیدند، در سال 1320 شمسی (1941 میلادی) از سوی باشگاه کوهنوردی تهران اعزام شدند.
از آن زمان به بعد، دماوند بهعنوان مهمترین قله تمرینی و نماد کوهنوردی ایران شناخته شد. صدها گروه از داخل و خارج ایران، در چهار فصل سال، تلاش میکنند این قله را فتح کنند.
ثبت بهعنوان اثر ملی
در سال 1387، کوه دماوند به عنوان اثر طبیعی ملی ایران به ثبت رسید. این ثبت باعث محدودیت در فعالیتهای مخرب، و حمایت بیشتر از گردشگری پایدار شد. اکنون هر صعود رسمی باید با مجوز محیط زیست و تحت نظارت هیئت کوهنوردی انجام گیرد.
نتیجهگیری
قله دماوند، فراتر از یک کوه، نماد ملی، فرهنگی، اسطورهای و طبیعی ایرانزمین است. در دل این کوه سپید، روایتهای کهن از ضحاک و فریدون، پژواک تیر آرش کمانگیر، خروش بهار در شعر دماوندیه، و سکوت عارفان در جستوجوی حقیقت نهفته است. این قله، در گذر از تاریخ، هم مرز فرهنگی و اقلیمی بوده، هم پناهگاه مقاومت، هم مأوای ریاضت و عرفان، و امروز، یادگاری زنده از روح و هویت ایرانیان است.
از سوی دیگر، صعود به این قله، فقط یک فعالیت ورزشی نیست؛ بلکه سفری در دل تاریخ، طبیعت و خویشتن انسانی است. اما این سفر نیازمند آمادگی، احترام، آگاهی و مسئولیتپذیری است تا هم ایمن باشد، و هم به طبیعت و میراث فرهنگیمان آسیبی وارد نشود.
در روز ملی دماوند، ۱۳ تیر، فرصتی پیش میآید تا این کوه بزرگ را نهتنها بهعنوان یک مقصد، بلکه بهعنوان میراث مشترک فرهنگی، تاریخی و معنویمان بازشناسی کنیم.
باشد که دماوند، همچنان سربلند، دستنخورده، و الهامبخش نسلهای آینده باقی بماند.